خدمتماره عمارت ارباب پارت ۴

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تهیونگ ویو
خدایا چیکار کنم اخه نه مطمئنم که کلارکه نه بانده دشمن ولی به نظرم حس ششم خیلی قویه و به نظرم کلارکه

تهیونگ: کلارکککککککککککک (با داد)

کلارک: بله ارباب چیشده

تهیونگ: میدونم رفتی سره صندوقچه

کلارک ویو
تا این حرف روز زد احساس کردم مردم خیلی حس بذی بود نمیتونستم حتی نفس یکشم چون عواقب اون کار چیز خوبی نبود و من میدونستم دقیقا قراره باهام چیکار کنه اره منم مثل بقیه قراره ببره زیر زمین و تا میخورم کت✨ک بزنه منم که نه بلدم قایمکی سره جایی برم نه اینکه دروغ بگم اخه لا اینا تو شخصیتم نیست ولی متاسفانه امروز اتفاق افتاد نمیدونستم چیکار کنم و تصمیمم این بود مثل همیشه راستشو بگم

کلارک: ا... ربا.. ب م.. من فقط کنجکاو شدم راجب صندوقچه(با لکنت)

تهیونگ: تو گو✨ه خوردی مگه الکیه هرجا دلت خواست بری و هرکار دلت خواست بکنی مگه خونه خالته

کلارک: خیلی بغضم گرفته بود ولی بازم نشون ندادم اصلا نمیدونستم چی بگم اخه توجیهی هم فرای اینکارم نداشتم کاش میشد الان اب میشدو میرفتم. زمین حالم خیلی بد بود

تهیونگ: الان یه درسی یهت بدم که تا عمر داری فراموش نکنی هر✨زه




بچه ها ببخشی. من واقعا از امروز به بعد تا چند هفته نمیتونم بزارم به خاژر امتحانات 😭😭
دیدگاه ها (۰)

خدمتکاره عمارت ارباب پارت ۳

خدمتکاره عمارت ارباب پارت دو

خدمتکاره عمارت ارباب پارت یک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط